نقطه شروع نقطه ای برای شروع دوباره ی زندگی به سوی آیند |
موضوعات مرتبط: برچسبها: موضوعات مرتبط: برچسبها: طرز تهیه بستنی شکلاتی مایه بستنی را در یك ظرف یا قالب مناسبی كه بتوانید در فریزر قرار دهید بریزید و آن را داخل فریزر بگذارید تا زمانی كه كریستال های یخ در لبه های ظرف دیده شوند
شكلات خرد شده :115 گرم شیر : 150 میلی لیتر خامه : 300 میلی لیتر كشمش : 50 گرم بیسكوییت خرد شده : 30 گرم گردوی خرد شده : 30 گرم
طرز تهیه : شكلات را با شیر در ظرف كوچكی بریزید و روی اجاق گاز قرار دهید تا با حرارت ملایم گرم شود و شكلات در شیر ذوب شود. این مخلوط را كنار بگذارید تا سرد شود.
موضوعات مرتبط: برچسبها:
موضوعات مرتبط: برچسبها: زنگ میزنم خونه میگم مامان چندتا تخم مرغ بزار دارم میام. میگه میخوای بخوری میگم پـَـ نـَـ پـَـ روش میخوابم جوجه شه. ========================= به دختر خالم میگم اینم دماغه تو داری! تو افسایده. میگه یعنی خیلی گندست؟ عملش کنم؟ پـَـ نـَـ پـَـ برو تو برنامه نود بروبچ عادلینا کارشناسی کنن ببینن واقعا تو افسایده یا نه ========================= گدا دستشو دراز کرده به طرف مرده... مَرده میگه: پول بدم؟ گدا می گه: پـَـ نـَـ پـَـ بزن قدش ========================= رفتم دندون پزشکی میگم میخوام جرم گیری کنم میگه دندوناتونو؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ سرویس بهداشتی تونو ========================= دیروز تو اتوبوس ولیعصر سر عباسآباد راننده داد زد: کی بود میخواست سینما آزادی بره؟ آقاهه پرسید: پیاده شم؟ راننده گفت: پـَـ نـَـ پـَـ وایسا برگشتنه مسافر نمیزنم با هم بریم ========================= با زن داداشم داریم حرف میزنیم میگم فلانی خواهر فلانیه. میگه نه بابا خواهرش که نیست. میگم چرا هست. رو میکنه به داداشم میگه: خواهرشه؟؟! داداشم میگه آره. میگه خواهر واقعیش؟؟ داداشم میگه: پـَـ نـَـ پـَـ خواهر پلاستیکیش!! ========================= دستامو بردم به سمت اسمون دارم با خدا رازو نیاز میکنم. اشک از چشمام جاری شده مامانم میگه داری با خدا حرف میزنی؟ پـَـ نـَـ پـَـ دارم با خدا نون بیار کباب ببر بازی میکنم. محکم زد اشکم در اومد ========================= تو اتوبوس به راننده میگم این پولو عوض کنید ! میگه پارَس ؟ گفتم : پـَـ نـَـ پـَـ گوشَش وسط نداره ========================= طبقه بالایی داره توی خونه گل کوچیک بازی میکنه ، رفتم درشونو زدم میگه صدای ما اذیتتون میکنه ؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ اومدم بگم مواظب باشید بازیکن دو اخطاره توی زمین نفرستید که بعدا گندش دربیاد ! ========================= میگم ایشون رتبه یک کنکور شدن یکی برگشته میگه:دقیقایک؟؟؟ گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ یک و شش دهم شده، جزء صحیح گرفتیم شد یک ========================= داشتم تو پارکینگ نایلونای روی صندلی ماشینو میکندم اومده میگه ماشین خودته؟ نو خریدی؟پ ن پ لواشکه دارم نایلونشو میکنم دور هم بخوریم!
موضوعات مرتبط: برچسبها: فرزند یوسف اعتصامی می باشد. مادرش اختر فتوحی از واپسین شاعران دوره قاجار، اهل تبریز وآذربایجانی بود.پروین تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت.نام اصلی او "رخشنده" است.
یوسف اعتصامی، پدر پروین نویسنده و مترجم بود. او در سال ۱۲۹۱ به همراه خانوادهاش از تبریز به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبانهای فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل آموخت. وی به مدرسه آمریکایی IRAN BETHEL (ایران کلیسا) می رفت و در سال ۱۳۰۳ تحصیلاتش را در آنجا به اتمام رسانید. سپس مدتی در همان مدرسه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت.
پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی پدرش «فضل الله همایون فال» ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت. شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانهای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانهای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همراهی این دو طبع مخالف نمیتوانست دوام یابد و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از مهریه اش در مرداد ماه ۱۳۱۴ طلاق گرفت. با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود. در سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۱۶ در زمان ریاست دکتر عیسی صدیق بر دانشسرای عالی، پروین به عنوان مدیر کتابخانهٔ آن، مشغول به کار شد..او ۳۵ سال داشت که درگذشت.
پروین به تشویق ملکالشعرای بهار در سال ۱۳۱۵ دیوان خود را توسط چاپخانه مجلس منتشر کرد، ولی مرگ پدرش در دی ماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگی، ضربه هولناک دیگری به روح حساس او وارد کرد که عمق آن را در مرثیهای که در سوگ پدر سرودهاست، به خوبی میتوان احساس کرد:
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل تیشهای بود که شد باعث ویرانی من
پروین اعتصامی عاقبت در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در سن ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.یکی از معروفترین آثار او که هم اکنون در کتاب فارسی قرار دارد شعر بلبل و مور است. روین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.
اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است گر چه جز تلخی ز ایام ندید هر چه خواهی سخنش شیرین است صاحب آنهمه گفتار امروز سائل فاتحه و یاسین است دوستان به که ز وی یاد کنند دل بی دوست دلی غمگین است خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ بر سینه بسی سنگین است بیند این بستر و عبرت گیرد هر که را چشم حقیقت بین است هر که باشی و ز هر جا برسی آخرین منزل هستی این است آدمی هر چه توانگر باشد چون بدین نقطه رسید مسکین است اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است |